بانگ تکبير
'نفس باد مشک فشان خواهد شد عالم پير دگرباره جوان خواهد شد'
عاقبت عالم ما صلح و صفا خواهد شد
قلب معشوق پر از مهر و وفا خواهد شد
شام هجران و غم دل سپرى خواهد گشت
يار بى پرده نمايان ز خفا خواهد شد
عالم پير جوان گردد و سرمستِ سرور
مشک ريزان نفس باد صفا خواهد شد
جمله آفاق پر از زمزمه عشق شود
خود بينديش در آن روز چه ها خواهد شد؟
قدم از پرده غيبت به برون خواهد زد
خضر ما ساقى صهباى بقاء خواهد شد
شب ظلمانى غم، مهر رخش بشکافد
روشنى بخش چو خورشيد سما خواهد شد
بوستان غرق گل و لاله و نسرين گردد
جامه غنچه نشکفته، قبا خواهد شد
اهرمن خيمه ز اطراف جهان برچيند
همه جا مظهر انوار خدا خواهد شد
همه جا نغمه قرآن و دعا خواهد بود
همه جا غلغل تسبيح و ثنا خواهد شد
بانگ تکبير ز هر بام و درى برخيزد
عيش دجّال مبدّل به عزا خواهد شد
عالم آنگونه که از ظلم و ستم پرگشته
پر ز انوار عدالت، به خدا خواهد شد!
بازوى دشمن غدّار به هم خواهد بست
کمر خصم فرومايه دو تا خواهد شد!
پنچه ظالم خونخوار ستمگر آن روز
از گريبان ستمديده جدا خواهد شد
بهر خونخواهى ياران خدا مى آيد
وارث خامس اصحاب کسا خواهد شد
بر شهيدان به خون خفته گذر خواهد کرد
رمز آرامش روح شهدا خواهد شد
بى تو اى راحت جان صحن جهان ظلمانى است
روشن از نور رُخت خانه ما خواهد شد
جنبشى روز جلوس تو عيان خواهد گشت
محشرى روز قيام تو به پا خواهد شد
قلب افسرده ما را به نگاهى درياب
حاجت اين دل پژمرده روا خواهد شد
گر نثار قدمت جان گرامى نکند
«ناصر» اين گوهر جانش به فنا خواهد شد