تأملی در سیره و سلوک اخلاقی امام باقر علیه السلام از منظر معظم له

تأملی در سیره و سلوک اخلاقی امام باقر علیه السلام از منظر معظم له


چه خوب است که همه ما  بدانیم تحت این نام مقدّس یعنى «شیعه اهل البیت علیهم السلام» چه مسئولیّت­ هاى بزرگى بر عهده ما نهاده شده است، تنها به ادّعا نمى توان شیعه بود، تنها این که پدر و مادرم شیعه بوده من هم شیعه ام نمى توان شیعه بود، شیعه بودن مفهومى است پرمحتوا و مسئولیت ­های خطیری دارد که باید بدان عامل بود‌

بی­ شک بيشترين احاديث شيعه‏ كه بالغ بر ده ها هزار حديث مى‏ شود از پنجمين و ششمين امام، يعنى محمد بن على الباقر، و جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام نقل شده است،[1] و اين به خاطر آن‏ است كه اين بزرگواران در شرايطى از زمان و مكان بودند كه فشار دشمنان و حكام بنى ‏اميه و بنى‏ عباس بر آنها كمتر بود، به همين دليل توانستند احاديث زيادى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله به وسيله پدران و اجدادشان به آنها رسيده بود، در تمام ابواب معارف و احكام فقه اسلام از خود به يادگار بگذارند[2].

هر چند خلفاى جور تلاش مى‏ كردند مردم را از دانش اهل بيت عليهم السلام بى‏ بهره سازند و خلفاى اموى و عباسى با تنگناهايى كه براى امامان اهل بيت عليهم السلام ايجاد مى­ كردند، فرصت كافى را براى ترويج دين و پرورش شاگردان اين مكتب‏ به آنان نمى‏ دادند، اما در همان فرصت­ هاى به دست آمده به ويژه در عصر امام باقر و امام صادق عليهما السلام تعداد زيادى از طالبان دين و دانش از مكتب آن بزرگواران بهره ‏ها گرفته ‏اند.[3]

 باید اذعان نمود از آنجا که در اسلام افراد و جوامع انسانى بايد از ارزش ­هاى اخلاقى الگو بگيرند و تابع آن باشند نه اين كه اخلاق‏ تابع خواست آنها باشد![4] لذا انسان بايد نظر كند كه چه علمى را از چه منبعى دريافت مى‏ كند، همانگونه که از امام باقر عليه السلام در ذيل قول خداوند تعالى: «فلينظر الانسان الى طعامه»[5]: «پس بايد نظر كند انسان به سوى طعام خود» آمده است؛ «فلينظر الانسان الى علمه الذى يأخذه عن من ياخذه»[6] «بايد انسان نظر كند به علمى كه اخذ مى‏ كند و متوجه باشد كه از چه كسى دريافت مى ‏كند»، يعنى مراد از طعام، علم است كه طعام روح مى‏باشد و اين طعام جاى تأمل و دقت دارد كه از چه كسى و چه منبعى دريافت مى‏ شود.[7]

بدین ترتیب باید گفت  بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، امامان‏ معصوم عليه السلام به گواهى روايات اخلاقى گسترده ‏اى كه از آنان نقل شده، بزرگترين معلمان اخلاق‏ بودند؛ که در مكتب آنها مردان برجسته‏ اى كه هر كدام از آنها يكى از معلمان عصر خود بودند، پرورش يافتند.[8]

زندگانى پيشوايان معصوم عليه السلام و ياران با فضيلت آنان، گواه روشنى بر موقعيت اخلاقى و فضائل آنها مى باشد.[9] به عنوان نمونه «حذيفة بن منصور» كه از ياران امام باقر و امام صادق و امام كاظم عليهم السلام بود و درباره او گفته شده: «او علم را از اين بزرگواران اخذ كرده و نبوغ خود را در مكارم اخلاق‏ و تهذيب نفس نشان داد.»[10]

لذا مطابق حدیث شریفی که از امام باقر علیه السلام به صفات شیعیان اشاره نموده است خصوصیات اخلاقی هم چون تواضع در برابر مردم، خشوع در مقابل پروردگار ، بسیار به یاد خدا بودن، نماز و روزه را به موقع و با آدابش انجام دادن، نیکی به پدر و مادر، سرکشی کردن از همسایگان، راستی در سخن، تلاوت قرآن، دوری از غیبت و تهمت... به عنوان  برخی از ویژگی­ های اخلاقی در میان شیعیان مورد توجه قرار گرفته است .[11]

شفاعت اهل بیت علیهم السلام در گرو اقدام و عمل در «ورع»

گفتنی است در هیچ زمانى عوامل گناه به اندازه عصر حاضر نبوده است؛ در زمان ما شیاطین همه جا پراکنده اند، سایت­ ها، ماهواره­ ها، موبایل­ ها، کتاب­ ها، مجلاّت و... عوامل مخرب و غذاى شبهه ناک هم زیاد است، معاملات مشکوک، ربا، رشوه­ خواری­ ها و... و اسباب آلودگى به مال حرام هم زیاد است. در چنین شرایطى باید ایمان و تقوى قوى تر شود، مجالس تبلیغاتى قوى تر شود و باید از تمام عوامل بازدارنده و آنچه ممکن است مؤثّر واقع شود استفاده نمود.[12]

حریز بن عبدالله از فضیل بن یسار نقل مى کند که امام باقر(علیه السلام) فرمود: اى فضیل سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها بگو که من مى گویم من نمى توانم از آنها در نزد خدا شفاعت کنم مگر با ورع، پس زبانتان را حفظ کنید و دستانتان را (از آزار دیگران) باز دارید و صابر باشید و نماز را بپا دارید زیرا خداوند با صابران است. [13] ، [14]

مطابق روایت ، امام باقر علیه السلام مى فرماید ما افرادى را شفاعت مى کنیم که با ورع باشند. اما به راستی ورع به چه معنى است؟.[15]

در تشریح این مسأله باید گفت مقام ورع‏ از تقوا بالاتر است، چون ورع‏ بعد از كامل شدن تقواست. ‏[16] ورع حقيقى آن است كه انسان به مقامى برسد كه گناه را ترك كند.[17] برخى نسبت به رعايت مكروهات و مستحبات مقيدند ولى نسبت به ترك محرمات، مانند غيبت، حسد، رياكارى و ... بى‏ اعتنا هستند.[18] گاهى يك نگاه آلوده و غلط سر از كفر و نابودى انسان درمى‏ آورد.[19]

به تعبیر دیگر ورع‏ حالتى است كه باعث بازداشتن از ارتكاب گناهان مى‏ شود،[20] مى ‏توان اين مسأله را به اين صورت تشبيه كرد كه جاده معصيت براى بعضى صاف و هموار است و بى‏ هيچ مانعى آن را طى مى كنند اما عده ‏اى در اين مسير با موانعى مواجه مى ‏شوند.[21] مثلا سيم خاردار، دره، سنگلاخ و ... مى‏ بينند كه طى طريق را براى آنان دشوار مى‏ سازد و مانع سير آنان مى‏ شود، ورع نيز نظير همين موانع، آدمى را از گناه بازمى‏ دارد.[22]

به عبارت ديگر، در جاده معصيت، خود را مواجه با موانع ديدن و نيرويى كه انسان را به عقب مى ‏كشد. به اين حالت، ورع و عدالت گفته مى شود.[23]

در ادامه، آن حضرت ورع را در حفظ زبان و دست، صبر و نماز خلاصه می ­فرماید [24] چرا که سخن از ورع بود و صبر و صلوت اشاره به نماز و روزه است چون هم روزه و هم نماز باز دارنده است که سپرى در مقابل آتش و گناه است.[25]

متأسفانه بعضى براى خودشان مصونیت ­هاى خیالى قائلند و خیال مى کنند که همین که در مسلک شیعیان هستند و اظهار محبّت و دوستى مى کنند مصونیّت از عذاب دارند و ائمه علیهم السلام آنها را شفاعت مى کنند.[26] لیکن امام باقر(علیه السلام) مى فرماید؛ درست است که ما از شما شفاعت مى کنیم و در مواقف در کنار شما هستیم ولى شرط آن ورع است.[27]

 هم چنین در روایت دیگر، امام محمد باقر عليه السلام به جابر مى‏ فرمايند:«اى جابر! محبت ما اهل‏بيت به تنهايى كافى نيست؛ به خدا قسم شيعه ما كسى است كه تقوى و اطاعت داشته باشد». تا آنجا كه مى‏ فرمايند: «به خدا قسم تنها با عمل و پرهيزكارى است كه مى‏توان به ولايت ما رسيد».[28] ،[29]

محبت؛ اساس و بنیاد دین

بی تردید اساس دين ، محبت است[30]‏ زیرا انگيزه عمل به دستورات الهى، عشق و محبت به خداوند است.[31]

گاه استدلال عقلى انگيزه انسان براى انجام كارى مى‏ شود؛ و گاه عشق و محبت، او را وادار به كارى مى‏ كند. آيا اين دو انگيزه يكسان هستند؟[32]

به عنوان نمونه خداوند براى بقاء نسل بشر علاقه ‏اى بين زن و مرد ايجاد كرد تا نسل بشر ادامه يابد؛ حال اگر قرار بود منطق و استدلال عقلى انگيزه انسان براى بقاء نسل باشد، مثل اين كه بگويد:«براى بقاء نسل بايد ازدواج كرد و فرزندانى به وجود آورد و تمام زحمت ­ها و ناراحتي­ هاى آن را تحمل كرد» يا بگويد: «چون در پيرى و ناتوانى عصاى دستى لازم دارم و كسى را مى‏ خواهم كه مرا كمك كند و حمايتم نمايد، پس به­ ناچار بايد ازدواج كنم و فرزندانى داشته باشم.» حال از هر 100 نفر چند نفر حاضر به ازدواج و تحمل سختي­ ها و ناكامي ­ها و مشكلات فراوان زندگى مشترك و بچه دار شدن مى‏ شد؟ [33]

لذا عشق و محبت و جاذبه غریزی، انسان­ ها را به سمت ازدواج با همه مشكلاتش سوق مى‏ دهد؛ به گونه ‏اى كه آنها عاشقانه تمام سختي ­ها را به جان مى‏ خرند؛ بلكه تمام عمرشان را به پاى فرزندشان مى‏ ريزند تا نوزادشان كم‏كم بزرگ شود و راه رفتن بياموزد، و سخن بگويد.[34] آرى،انگيزه عشق و محبت اين قدرت و قوت عجيب و خيره كننده را دارد.[35]

اینگونه است که در روايت نورانی از امام باقر عليه السلام مى‏ خوانيم:«الدّين هو الحب و الحب هو الدّين»[36]؛دين محبت است و محبت دين است.[37]

 در روايت فوق بر عشق و محبت تأكيد شده، نه بر راه پرسنگلاخ برهان منطقى و استدلال­ هاى عقلى، تا آدمى زودتر به سر منزل مقصود برسد.[38] اگر عاشق شدى خود به خود به سوى اطاعت الهى گام برمى ‏دارى، و مشكلات آن را به جان مى خرى. اگر عاشق امام زمان شدى اطاعت اوامرش و مبارزه با فساد و منكرات، كارى بس آسان خواهد بود. آرى، عشق و محبت كارها را سهل مى‏ كند.[39] حال آيا دين و آئينى كه انگيزه حركت پيروانش محبت و عشق است، و تمام دينش را محبت و عشق معرفى مى‏ كند، آئين خشونت است؟!.[40]

اظهار محبت؛ عامل کلیدی در ریزش گناهان

ابوعبیده از اصحاب امام باقر علیه السلام مى­ گوید: همراه امام باقر علیه السلام بودم و من (به جهت احترام) پیش از ایشان سوار شدم سپس ایشان سوار شدند زمانى که هم­ ردیف هم قرار گرفتیم حضرت سلام و احوالپرسى کرد همانند کسانى که تازه به هم مى رسند و در وقت پیاده شدن پیش از من پیاده شدند و وقتى من هم پیاده شدم و هر دو بر زمین قرار گرفتیم سلام و احوالپرسى کرد همانند کسانى که تازه به هم رسیده اند (راوى مى گوید من از این حرکت امام تعجّب کردم و) عرض کردم: یابن رسول الله کارى کردید که کسانى که پیش ما هستند چنین برنامه ­اى ندارند و اگر یک بار هم احوالپرسى کنند زیاد است حضرت فرمود: آیا نمى دانى مصافحه و دست دادن چقدر ثواب دارد وقتى دو فرد با ایمان با هم ملاقات مى کنند و یکى با دیگرى مصافحه مى کند گناهان آنان همانند برگ درختان مى ریزد تا زمانى که از هم جدا شوند.[41]

با تأمل در این روایت باید اذعان کرد متأسفانه  در عصر حاضر معمول نیست در مسافرت  و هر لحظه با هم سلام و احوالپرسى کنیم لیکن امام در بیان اهمیت و تأکید بر اظهار محبت سه مرتبه کارى را انجام مى دهد، تا مردم حداقل یک بار آن را انجام دهند و فراموش نشود، نه آنکه ابوعبیده بگوید یک بار هم پیش ما زیاد است.[42]

لذا باید دانست بر خلاف خشونت وهابى­ هاى سلفى که یک اقلیّت محدود هستند و جزء برنامه­ هاى اسلام نیستند، لیکن اسلام اصیل  آیین محبّت و دوستى است،[43] همچون صفاتى که  امام باقر علیه السلام براى شیعیان بیان فرموده که شيعيان خشن نيستند، بلكه پرمحبت‏ و داراى لطافتند.[44]

با این تفاسیر باید مدعی شد در هیچ مکتبى بر دوستى و محبّت تا این اندازه تأکید نشده است. این برنامه اسلام است که اگر آن را درست به جامعه خود و دنیا معرّفى کنیم، باعث پیشرفت ما خواهد بود.[45]

برکات صله رحم و تبعات قطع رحم

در اسلام به مسأله صله رحم و قطع رحم اهمیّت زیادى داده شده است.[46]از مجموع روایات استفاده مى شود از جمله گناهانى که در دنیا دامان انسان­ها را مى گیرد قطع رحم است و پاداش صله رحم هم در دنیا داده مى شود.[47]لذا امام باقر علیه السلام مى فرماید: حضرت على علیه السلام فرمود؛ زمانى که قطع رحم کنید خداوند اشرار را مسلط بر اموالتان قرار مى دهد[48]. و یا آن حضرت در فراز دیگر در حدیثى به میسّر فرمود: اى میسّر چند بار مرگ تو فرارسیده و خداوند اجل تو را به تأخیر انداخت براى این که صله رحم بجا آوردى و مشکلات آنان را حل کردى.[49]

در تبیین این روایات باید گفت از یک سو اسلام طرفدار عواطف است، به خصوص در بین خانواده، فامیل و خویشاوندان باید عواطف بجوشد،[50]در سوی دیگر  اسلام مى خواهد با صلۀ رحم یک بیمه خانوادگى درست کند.[51]بیمه به این معناست که مشکلات تقسیم بر عموم شود که اگر صله رحم درست انجام شود مشکلات تقسیم مى شود و هر کدام صله رحم بجا آورند، مشکلات حل مى شود؛ پس صله رحم یک نوع بیمه توأم با محبّت خانوادگى است و مشکلات عمومى از طریق این بیمه فامیلى حل مى شود و برنامه ­اى بسیار حساب شده است.[52]

لیکن باید دانست ارحام درجاتى دارند مانند درجات ارث و هر چه نزدیک تر باشند پیوند باید محکم تر باشد و قطع رحم خطرش بیشتر است.[53]بدین ترتیب صله رحم نیز در مورد خویشاوندان نسبى است چرا که رحم اشاره به نسبى ­هاست و داراى مراحلى است یک مرحله از آن دید و بازدید و مرحله دیگر شرکت در شادى ­ها و غم ­هاى آنان و مرحله دیگر عیادت از آنان است و مرحله دیگر کمک­ هاى مادّى و جسمى است.[54] از این رو معنى ارتباط رسیدگى به مشکلات است نه صرفاً احوالپرسى و دید و بازدید، لذا صله رحم از بیمار صرفاً احوال­پرسى نیست بلکه اگر کمک مالى لازم دارد باید به او کمک کند.[55]

متأسفانه هر چه دنیا رو به تمدن مادّى مى رود این امور و برنامه­ ها کمرنگ مى شود و گاه دو برادر به واسطه اختلاف مالى مثلاً بر سر ارث ده ­ها سال از هم قطع ارتباط مى ­کنند. این بلاى بزرگى است و تبعات بسیار مهمّى دارد.[56]

لذا باید اعتراف نمود دنیاى امروز دنیاى مرگ عواطف است و در دنیاى مادّى جوان ها که بزرگ مى شوند ارتباط خانوادگى قطع مى شود و وقتى پدر و مادرها پیر شدند جایشان در سراى سالمندان است. بی تردید در دنیاى امروز حس و عاطفه از موارد نایاب و یا حدّاقل کمیاب است، به طورى که پدر و مادر بچّه­ ها را ترک مى کنند و بچّه­ ها هم پدر و مادر را رها مى کنند. وقتى پایه ­هاى ایمان از بین برود عواطف هم از بین مى رود.[57] لذا بسیاری از والدین در سنین کهولت و پیری  در جوامع غربى در خانه ­هاى سالمندان هستند. متأسّفانه در مورد جوامع غربى این آسیب ­ها بررسى نمى شود و فقط به صنایع و ثروت جامعه توجّه مى شود.[58]

بنابراین رسالت همگان در جامعۀ اسلامی این است که ارزش­ هاى اسلامى همچون صله رحم را بها دهیم که سرمایه حقیقى نیز همین است.[59]

ادخال سرور بر قلب مؤمن

یکى از مشکلات مردم که آنها را از کار باز مى دارد، حالات غم و اندوه و افسردگى است که براى همه پیش مى آید و عوامل مختلفى مانند مشکلات خانوادگى، اقتصادى، جسمى و ... دارد. اگر عوامل غم و اندوه تشدید شود به افسردگى که نوعى بیمارى است، تبدیل مى شود. [60]

لیکن در احاديث اسلامى در مورد لزوم ادخال‏ سرور در قلب مؤمنان به ‏طور خاص، يا انسان‏ها به‏ طور عام، روايات زيادى وارد شده است‏[61] به نحوی که  باب «استحباب ادخال‏ سرور (شاد نمودن ديگران)» از جمله ابواب معروف در آموزه­ های اهل بیت علیهم السلام است که روايات فراوانى را در بر گرفته است؛ از آن جمله است روايت معتبره امام باقر عليه السلام از رسول الله صلى الله عليه و آله كه فرمود: «هر كسى مؤمنى را خوشحال كند مرا خوشحال كرده است و هر كسى مرا خوشحال‏ كند خداوند عزوجل را خوشحال نموده است»؛[62] (من سر مؤمنا فقد سرنى ومن سرنى فقد سر الله‏).[63]،[64]

و در فراز دیگر کلام نورانی امام باقر علیه السلام  که می­ فرماید؛ تبسّم المؤمن فى وجه أخیه حسنة و صرفه القذى عنه حسنة و ما عُبد الله بمثل إدخال السرور على المؤمن؛ تبسّم مؤمن به صورت برادر مؤمنش حسنه است و زدودن آنچه برچهره اوست حسنه است و هیچ عبادتى مانند ادخال سرور بر قلب مؤمن نیست.[65]

لذا  اگر مزاح در حد اعتدال و صرفاً براى ادخال‏ سرور و شادمانى در قلب مؤمن و رفع خستگى‏ ها و اندوه ‏ها باشد،[66] و تمام جهات شرعى در آن رعايت گردد به يقين‏ مطلوب است و مورد رضاى خدا.[67] زیرا ادخال‏ سرور در قلب انسان نه ‏تنها در سراى ديگر به يارى انسان مى‏ شتابد، بلكه در همين دنيا نيز مأموريت دارد كه در مشكلات، او را يارى كند و مصائب و حوادث تلخ را به شدت از او دور سازد.[68]

در کنار این مسأله، مقولۀ ایمان به خدا و توکّل به او، یکى از عوامل مهمّى است که جلوى افسردگى را مى گیرد، چرا که شخص با ایمان، خدا را کسى مى داند که مشکل ترین مشکل ­ها براى او آسان است، کسى که چنین فکر کند مأیوس نمى شود چون در هر قدمى فرجى است و خدا مى تواند همه چیز را دگرگون کند؛ حال اگر ضعیف النفس باشد با اندک مشکلى مأیوس و ناراحت مى شود، حال اگر مطابق روایت با لفظ یا با عمل او را خوشحال کند از هر عبادتى بالاتر است.[69]

سخن آخر

در خاتمه شایسته است در این روایت تأمل نماییم؛ فردی به امام باقر عليه السلام عرض كرد: «الحمد لله شيعيان شما خيلى زياد هستند» امام عليه السلام نگاه پرمعنايى به او كرد و فرمود: اينها كه مى‏ گويى شيعيان ما هستند، آيا اين كارها را انجام مى‏ دهند؟[70] آيا ثروتمندان اين افراد به حال فقراء و مستمندان خود توجهى دارند و به آنها رسيدگى مى‏ كنند؟ آيا بزرگان و نيكوكاران اين افرادى كه شما آنها را شيعه‏ مى‏ خوانيد، خطاها و اشتباهات خطاكاران را مى‏ بخشند و آنها را مورد عفو و گذشت قرار مى‏ دهند، (يا آنها را چندين برابر مجازات مى ‏كنند و زجر مى‏ دهند!؟) آيا اينها مواسات دارند؟ خوشبختى‏ هاى خويش را بين همديگر تقسيم مى‏ كنند (شادي­ هايشان را با هم قسمت نمايند)؟[71]

آن مرد وقتى اين ويژگي­ها را شنيد شرمنده شد و پاسخ منفى داد. سپس حضرت فرمود: چنين افرادى شيعه نيستند؛ شيعه كسى است كه آنچه را گفتم عمل كند.[72]

آرى، شيعه بايد راهب شب و شير روز، انسانى هوشيار و فهميده و زرنگ باشد، به فقراء و نيازمندان كمك كند و از خطاى خطاكاران درگذرد و ديگران را در شادي ­هاى خود سهيم كند.[73]

چه خوب است که همه ما  بدانیم تحت این نام مقدّس یعنى «شیعه اهل البیت علیهم السلام» چه مسئولیّت­هاى بزرگى بر عهده ما نهاده شده است، تنها به ادّعا نمى توان شیعه بود، تنها این که پدر و مادرم شیعه بوده من هم شیعه ام نمى توان شیعه بود، شیعه بودن مفهومى است پرمحتوا و مسئولیت ­های خطیری دارد که باید بدان عامل بود.[74]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir


[1] اعتقاد ما ؛ ص121.

[2] همان؛ ص 122.

[3] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏1 ؛ ص106.

[4] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص67.

[5] سوره عبس، آيه 24.

[6] تفسير البصائر، جلد 52، صفحه 355 نقل از اختصاص و كافى.

[7] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج‏1 ؛ ص162.

[8] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص39.

[9] همان.

[10] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص41

[11] بیانات حضرت آیة ‌الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله) در دیدار فرماندهان ارشد نیروی انتظامی سراسر کشور؛ 1388/10/14.

[12] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1387/08/08.

[13] وسائل، ج 8، ح 22، باب 119 از ابواب آداب العشرة.

[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم،1387/08/08.

[15] همان.

[16] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص280.

[17] همان؛ ص 281.

[18] همان.

[19] همان.

[20] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص297.

[21] همان ؛ ص298.

[22] همان.

[23] همان.

[24] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1387/08/08.

[25] همان.

[26] همان.

[27] همان.

[28]  اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان والكفر، باب الطاعة والتقوى، ح 3.

[29] احكام عزادارى، ص: 10.

[30] آيين رحمت ؛ ص31.

[31] همان.

[32] همان ؛ ص32.

[33] همان.

[34] همان؛ ص 33.

[35] همان.

[36]  نورالثقلين، جلد 5، صفحه 285، حديث 49.

[37] آيين رحمت، ص: 32

[38] والاترين بندگان ؛ ص28.

[39] همان.

[40] همان.

[41] وسائل، ج 8، ح 2، باب 127 از ابواب آداب العشرة.

[42] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1388/02/09.

[43] همان.

[44] مشكات هدايت ؛ ص18.

[45] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1388/02/09.

[46] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛189/03/05.

[47] همان.

[48] وسائل، ج 8، ح 1 و 2 باب 149 از ابواب آداب العشرة.

[49]  بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1381/06/27.

[50] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1383/10/30.

[51] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم1389/03/05.

[52] همان.

[53] همان.

[54] همان.

[55] همان.

[56] همان.

[57] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1383/10/30.

[58] همان.

[59] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1389/03/05.

[60]  بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1385/09/22.

[61] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏14 ؛ ص140.

[62] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج‏2 ؛ ص266.

[63] وسائل‏الشيعه، ج 16، ص 349، باب 24، ح 1، و كافى، ج 2، ص 78.

[64] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص: 267.

[65]  وسائل، ج 8، ح 2، باب 84 از ابواب العشرة.

[66] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص169.

[67] همان؛ ص 170.

[68] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏14 ؛ ص140.

[69]  بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1385/09/22.

[70] آيات ولايت در قرآن ؛ ص451.

[71]بحار الانوار، جلد 71، صفحه 313.

[72] آيات ولايت در قرآن، ص: 452.

[73] همان.

[74] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1381/06/21.

برچسب ها :
captcha