حقیقت «توبه» از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی

حقیقت «توبه» از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی


تلنگر فطرت / حاصل تواضع و فروتنی / بازگشت به سوی خدا / راه رهایی از احساس گناه / به مثابه ی دعا / نسبت توبه و حیات معنوی / عاقبت بخیری؛ مهمترین دستاورد توبه در شب قدر‌

انسان به هرحال معصوم ‏نیست و خطاهایى از اوسر مى ‏زند،[1] لذا توبه‏ از گناهان و خطاهاى گذشته، و تصمیم بر اصلاح و جبران آن[2] بسیار معنادار می شود. درباره توبه‏ بحث‏ هاى زیادى مطرح است که در اینجا به برخی از آن مباحث اشاره می شود.

تلنگر فطرت

اصولًا منطق توبه‏ منطق انقلاب اخلاقى و درونى‏ است،[3] [توبه نتیجه فعالیت «نفس لوّامه» (خود ملامت گر) انسان است]. این همان چیزى است که از آن به عنوان‏ «وجدان اخلاقى» یاد می کنند، در بعضى از انسان‏ ها بسیار قوى و نیرومند است و بعضى بسیار ضعیف و ناتوان، ولى به هر حال، در هر انسانى وجود دارد.[4]

«نفس لوّامه»‏ روحى است بیدار و نسبتاً آگاه، هر چند هنوز در برابر گناه مصونیت نیافته، گاه لغزش پیدا می کند و در دامان گناه می افتد اما کمى بعد بیدار می شود، توبه‏ می کند و به مسیر سعادت باز می گردد، انحراف درباره او کاملًا ممکن است، ولى موقتى است نه دائم، گناه از او سر می زند، اما چیزى نمی گذرد که جاى خود را به ملامت و سرزنش و توبه‏ می دهد.[5]

به عبارت دیگر انسان [بر مبنای فطرت] ضرر و زیان هاى گناهان از جمله ایجاد حجاب میان خود و ذات پاک محبوب واقعى را به خوبى درک می کند، قلب او به خاطر از دست دادن محبوب ناراحت می شود و چون می داند عمل او سبب این امر شده، نادم و پشیمان می گردد؛ و این ندامت سبب ایجاد اراده و تصمیم نسبت به گذشته و حال و آینده می شود.

لذا درزمان حال آن ‏عمل را ترک می گوید، و نسبت به ‏آینده تصمیم بر ترک گناهى که ‏سبب از دست دادن محبوب می گردد می گیرد، و نسبت به گذشته درصدد جبران بر می آید.

در واقع آن حالت قلبى [فطرت] سرچشمه ندامت است، و آن ندامت سبب موضعیگری نسبت به گذشته و حال و آینده می گردد.[6]

این همان چیزى است که بعضى از آن به عنوان انقلاب روحى تعبیر کرده ‏اند، و می گویند توبه نوعى انقلاب در روح و جان آدمى است که او را وادار به تجدید نظر در برنامه ‏هاى خود می کند.[7]

حاصل تواضع و فروتنی

براى توبه و اصلاح مفاسد نخستین گام این است که انسان از مرکب غرور و لجاجت پائین آید و به خطاى خویش اعتراف کند، اعترافى سازنده و در مسیر تکامل.[8]

[انسان فروتن و متواضع] بر خلاف انسان های طغیانگرن، سرکش و خودخواه و متکبر، از لغزش هاى خود توبه‏ می کند و در برابر حق تسلیم است،[9] در این صورت رنج فرساینده‏ «احساس بیگانگى و مجرمیت» که پس از ارتکاب گناه به انسان دست مى ‏دهد، در پرتو اعتراف به خطا کارى در پیشگاه خدا و توبه‏ و تقاضاى عفو از ساحت او، از میان رفته، یا تقلیل مى ‏یابد و او را به جبران گذشته وادار مى ‏سازد.[10]

انسان اگر به راستى توبه‏ کند و تغییر مسیر دهد و از مرکب کبر و غرور پیاده شود و سر تسلیم در مقابل حق فرود آورد،[11] سبب می شود که قلب او «منیب»[12] باشد: «مَنْ خَشِی الرَّحْمنَ بِالْغَیبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ؛ همان کسى که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى توبه‏ کار در محضر او حاضر شود».[13]

امام علی علیه السلام در سخنی کوتاه و پرمحتوا به این نکته مهم اشاره می فرماید: «سَیئَةٌ تَسُوءُک خَیرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک؛ کار بدى که تو را ناراحت (و پشیمان) می سازد نزد خدا بهتر است از کار نیکى که تو را مغرور می کند».[14]

دلیل آن روشن است، زیرا انسان‏ معصیت‏کارى‏ که‏ از عمل‏ زشت‏ خود ناراحت‏ می شود به سوى پشیمانى و توبه و جبران آن گام بر می دارد حال آنکه آن‏کس که از کار نیک خود مغرور می گردد گامى به سوى ریاکارى بر می دارد.

توبه آثار شوم آن معصیت را می شوید در حالى که غرور عُجب و ریا از کارهاى نیک، انسان را به پرتگاه گناهان کبیره می کشاند.[15]

پناه ببریم به خدا از روزى که گناه کنیم و ناراحت نشویم؛ چرا که این ناراحتى در مقابل گناه، مرحله ‏اى از توبه‏ و پشیمانى است.[16]

بازگشت به سوی خدا

«توبه‏» در اصل به معنى «بازگشت» است، و در لسان قرآن به معنى بازگشت از گناه می آید، زیرا هر گنه کارى در حقیقت از پروردگارش فرار کرده، هنگامى که توبه‏ می کند به سوى او باز می گردد:[17] «إِنِّی تُبْتُ إِلَیک‏؛ پروردگارا! من در این سن و سال به سوى تو بازمی گردم و توبه‏ می کنم».[18]

 پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در این زمینه می فرماید: «مَنْ تاب، تابَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ امِرَتْ جَوارِحُهُ انْ تَسْتُرَ عَلَیهِ، وَ بِقاعُ الارْضِ انْ تَکتُمَ عَلَیهِ وَ انْسِیتِ الْحَفَظَةُ ما کانَتْ تَکتُبُ عَلَیهِ؛ کسى که توبه‏ کند و به سوى خدا باز گردد، خداوند به سوى او باز می گردد؛ و به اعضاء و جوارح او دستور داده می شود که گناه را مکتوم دارند و به نقاط مختلف زمین (که بر آن گناه کرده) نیز همین دستور داده می شود، و فرشتگان نویسنده اعمال، آنچه را نوشته بودند به فراموشى می سپرند».[19]

باید دانست گناه انسان هر قدر عظیم و سنگین باشد، راه بازگشت به روى او باز است:[20] «ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ؛ سپس توبه‏ کنید و به سوى او باز گردید»،[21] چرا که «إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ؛ پروردگار من، هم رحیم است و هم دوستدار بندگان».[22]

در حدیث قدسى آمده است: «مَنْ تَقَرَّبَ مِنِّی شِبْراً تَقَرَّبْتُ مِنْهُ ذِراعاً وَ مَنْ أَتانِی یَمْشِی، أَتَیْتُهُ هَرْوَلَةً؛کسى که یک وجب به سوى من آید من یک ذراع به سوى او مى روم، و کسى که آهسته به سوى من بیاید من شتابان به سوى او مى روم».[23]

در این میان توکل بر ذات او، و توجه به این حقیقت که رجوع نهایى همه چیز به سوى او است که علت و معلول یکدیگرند، ایمان به معاد و بازگشت نهایى، سبب توبه‏ می گردد؛[24]«رَبَّنا عَلَیک تَوَکلْنا وَ إِلَیک أَنَبْنا وَ إِلَیک الْمَصِیرُ؛ پروردگارا! ما بر تو توکل کردیم و به سوى تو بازگشت نمودیم و رجوع نهایى همه سرانجام به سوى تو است».[25]

راه رهایی از احساس گناه

از مشکلات مهمى که بر سر راه مسائل تربیتى وجود دارد احساس گناهکارى بر اثر اعمال بد پیشین است، مخصوصاً زمانى که این گناهان سنگین باشد که این فکر دائماً در نظر انسان مجسم می شود که اگر بخواهد مسیر خود را به سوى پاکى و تقوا تغییر دهد، و به راه خدا باز گردد چگونه می تواند از مسئولیت سنگین گذشته خود را برهاند، این فکر مانند کابوسى وحشتناک بر روح او سایه می افکند، و چه بسا او را از تغییر برنامه زندگى و گرایش به پاکى باز می دارد به او می گوید توبه کردن چه سود؟! زنجیر اعمال گذشته ‏ات همچون یک طوق لعنت بر دست و پاى تو است، اصلا تو رنگ گناه پیدا کرده ‏اى، رنگى ثابت و تغییرناپذیر![26]

حال بسیارى از [افراد] اینگونه است که بعد از انجام گناهان کبیره چنان ناراحت و پشیمان می شوند که باور نمی کنند راه بازگشتى به روى آن ها باز باشد و آن چنان خود را آلوده می دانند که با هیچ آبى قابل شستشو نیستند می پرسند آیا به راستى گناهان ما قابل بخشش است؟[27]

آیا راهى به سوى خدا براى ما باز است؟ آیا پلى در پشت سر ما وجود دارد که ویران نشده باشد؟ آن ها آماده هر گونه توبه ‏اند ولى گناه خود را قابل بخشش نمی دانند، مخصوصا اگر بارها توبه کرده باشند و شکسته باشند.[28] کسانى که با مسائل تربیتى و گنهکاران توبه کار سر و کار دارند آنچه را گفتیم به خوبى آزموده‏ اند، آن ها می دانند که این چه مشکل بزرگى است؟[29]

در فرهنگ اسلامى که از قرآن مجید گرفته شده این مشکل حل شده، و توبه و انابه را هر گاه با شرائط همراه باشد وسیله قاطعى براى جدا شدن از گذشته، و آغاز یک زندگى جدید، و حتى «تولد ثانوى» می داند؛[30] کراراً در روایات در باره بعضى از گنهکاران می خوانیم: «کمن وَلَدَتْهُ اُمُّهُ؛ او همانند کسى است که از مادر متولد شده!».[31]

در روایتى از پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه وآله) می خوانیم:‏ «اَلتَّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کمَن لا ذَنبَ لَه؛ کسى که از گناه توبه کند همانند کسى است که اصلا گناه نکرده است».[32]

 به این ترتیب قرآن و روایات درهاى لطف الهى را به روى هر انسانى در هر شرائطى و با هر گونه بار مسئولیتى باز می گذارند و با انواع لطائف بیان، مجرمان و گناهکاران را به سوى خدا دعوت می کنند و به آن ها قول می دهند که می توانند خود را از زندگى گذشته به کلى جدا کنند.[33]

به مثابه ی دعا

وقتى انسان دست به دعا برداشته، به درگاه خداوند توسّل می جوید و خدا را با أسماى حسنى و صفات جلال و جمالش می خواند، آن صفات بازتابى در وجود انسان خواهد داشت و طبعاً انسان را به سمت خداوند سوق می دهد؛ به گونه ‏اى که انسان احساس می کند که اگر بخواهد دعایش مقرون به اجابت شود، باید توبه‏ کند. دعا انسان را به توبه‏ فرا مى خواند و توبه‏ او را به تجدید نظر در زندگى، و در نتیجه سیر این حرکت نور تقوا را در زندگى انسان زنده می گرداند.[34]

به عبارت دیگر توبه‏ نوعى دعاست؛ دعا، تقاضاى عفو و رحمت خداست و تا این گام برداشته نشود و روح و دل از غبار گناه شستشو نگردد و حجابِ معصیت از برابر چشم دل کنار نرود، پیمودن راه حق مشکل یا غیر ممکن است.[35]

نسبت توبه و حیات معنوی

ایمان به خدا و توبه‏ از گناه علاوه بر آثار و برکات معنوى، مواهب ظاهرى دنیا را نیز متوجه انسان می سازد، عمران و آبادى می آفریند، و مایه طول عمر و بهره‏گیرى از مواهب حیات می شود.[36]

در حقیقت قلب داراى مرگ و زندگى است؛[37] غیر از این حیات و مرگى که جنبه فیزیکى دارد؛[38] حیات با توبه‏ و مرگ با گناهان صورت می پذیرد.[39]

سخن آخر: (عاقبت بخیری؛ مهمترین دستاورد توبه در شب قدر)

همه بزرگان از عاقبت کار می ترسیدند و از خدا تقاضاى حسن عاقبت می کردند، چرا که مهم صفحه آخر پرونده است. همیشه باید خودمان را به خدا بسپاریم و از هر گناهى که از ما سر زد، توبه‏ کنیم.[40]

همیشه باید توبه‏ کرد ولى بهار توبه‏ ماه مبارک رمضان است.[41] از آنجا که در شب قدر سرنوشت انسان ها براى یک سال، بر طبق لیاقت ها و شایستگی هاى آن ها، تعیین می شود، باید آن شب را بیدار بود، و توبه‏ کرد و خودسازى نمود و به درگاه خدا رفت و لیاقتى بیشتر و بهتر براى رحمت او پیدا کرد.[42]

بار الها! راه توبه‏ و انابه و بازگشت به سوى خودت را به مانشان ده و توفیق توبه‏ را به ما ارزانى فرما[43]

خداوندا! لیاقتى مرحمت کن که مشمول شفاعت پاکان و نیکان شویم.

خداوندا! حسن عاقبت که از برترین نعمت هاى تو است از ما دریغ مدار.

 آمین یا رب العالمین.[44]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منبع: تفسیر نمونه

 

[4] سوره قیامت، آیه 2؛ (تفسیر نمونه، ج 25، ص 285)؛ (لغات در تفسیر نمونه، ص 594).

[6] المحجّة البیضاء، ج7، ص5؛ (اخلاق در قرآن، ج‏ 1، ص 220).

[10] پیدایش مذاهب، ص198.

[12] «مُنِیب» از مادّه‏ «انابه» به معناى رجوع و بازگشت است. (لغات در تفسیر نمونه، ص559).

[14] نهج البلاغه، حکمت 43.

[19] كنزالعمّال، ح10، ص79؛ (اخلاق در قرآن، ج‏ 1، ص 206).

[23]«تفسیر كبیر»، فخر رازى، ج27، ص157(ذیل آیات مورد بحث)؛ (تفسیر نمونه، ج‏ 20، ص 380).

[27] همان، ص 501.

[28] همان، ص 502.

[29] همان، ص 504.

[30] «قُلْ یا عِبادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً، به آن ها بگو اى بندگان من كه بر خودتان اسراف و ستم كرده ‏اید از رحمت خداوند نومید نشوید كه خدا همه گناهان را مى‏بخشد" كه او بخشنده و مهربان است». (تفسیر نمونه، ج‏ 19، ص 505).

[32] سفینة البحار، ج1، ص127(ماده توبه)؛ (تفسیر نمونه، ج‏ 19، ص 505).

[41] همان، ص 111.

captcha